بسیاری از حماسه­ های فارسی زبان قرن یازدهم و دوازدهم میلادی، مانند شاهنامه، گرشاسپنامه، کوش­نامه و اسکندرنامه، دارای یک ویژگی متمایز مشترک از محتوای میان فرهنگی چند فرهنگی است که شامل بین النهرین باستان، یونان - روم باستان، گروه­های قومی ترک ­زبان باستانی، چین باستان، هند باستان و عربی-اسلامی است. ایران باستان در تقاطع شرق و غرب واقع شده بود و ادغام فرهنگی ناشی از ورود بسیاری از نژادهای مختلف را تجربه کرد. در قرن یازدهم و دوازدهم، در موج ایرانیانی که تاریخ و افسانه ­های خود را بازگو می­کردند، رویدادهای مختلف تاریخی و بسیاری از عناصر فرهنگی خارجی، تبادلات بین منطقه ای و بین قومی در روایت حماسه­ های ایرانی متمرکز شد. با بهره بردن از سنت­های شفاهی و کتبی ایران باستان و مفهوم جغرافیایی «هفت کشور»، و همچنین جذب دانش جدید ارائه شده توسط نوشته­ های تاریخی و جغرافیایی فارسی-عربی، سنت حماسی فارسی، از یک افق دید جهانی برخوردار است و خود نمونه ای از ترکیب فرهنگی و یادگیری متقابل در میان گروه ­های قومی باستانی است.

     سقوط سلسلۀ ساسانی (از سال 224 تا سال 651 میلادی) تاریخ ایران را به دوران پیش از اسلام و دوران اسلامی تقسیم کرد. ایران دارای یک سنت طولانی خلق آثار ادبی حماسی در هر دو دوره است. در دورۀ ادبیات کلاسیک فارسی دری که از قرن نهم میلادی آغاز شد، با ظهور موجی از بازگویی تاریخ و افسانه ­های مردم ایران، تعدادی از آثار منثور از طریق گردآوری اسناد باستانی پراکنده و افسانه­ های شفاهی بازآفرینی شد. برخی از این متون بعدها جنبۀ معیاری یافتند و بسیاری از حماسه­ های فارسی تا به امروز منتشر و حفظ شده اند و پیوند بین دو دورۀ سنت­ های فرهنگی ایرانند و راه مهمی برای نسل­های آینده برای درک حافظۀ جمعی ایرانیان باستان فراهم می ­کنند.

     خواندن دقیق متن نشان می­دهد که مقدار زیادی از ارتباطات بین فرهنگی موجود در حماسۀ فارسی، یکی از ویژگی ­های مهم آن است. در پاسخ به این پدیده، این مقاله چهار حماسۀ کلاسیک را به عنوان هدف تحقیق انتخاب می‌کند: شاهنامه فردوسی، گرشاسپ‌نامه اسدی طوسی، کوش­نامه ابن ابی‌الخیر و اسکندرنامه نظامی گنجوی. این چهار حماسه به دلایل زیر مناسبند که به عنوان یک کل ارگانیک بررسی شوند: 1. همۀ آن­ها شاهکارهای ده­ها هزار بیتی و آثار کلاسیک تاریخ ادبیات فارسی هستند؛ 2. در اوج بازگویی تاریخ ایرانیان در حماسه­ های ایرانی در دوران اسلامی، با شکاف چند دهه ­ای، بین اوایل قرن یازدهم و پایان قرن دوازدهم، در یک بازۀ زمانی دویست ساله ظاهر شدند؛ 3. از نظر طبقه­ بندی، سه آثار اول متعلق به حماسۀ ملی ایران است و چهارمی یک اثر انتقالی بین حماسۀ ملی و حماسۀ تاریخی است و قهرمانان آن­ها همه شاهان و پهلوانان دوران پیش از اسلام و حتی تاریخ و افسانه­ های باستانی هستند؛ 4. داستان­های آن­ها به هم پیوسته است و همه روایت­ های زیادی در مورد تعاملات ایران با کشورهای همسایه در چارچوب تاریخی حافظۀ جمعی ایرانیان دارند.

یک. روایت ­های ارتباطی بین فرهنگی در حماسه­ های فارسی: آمیزه ای از فرهنگ­ها

     روایت ­های ارتباطی میان فرهنگی در حماسه­ های فارسی، سرشار از نمونه ­های اصیل تاریخی است. مدت­ها پیش از ظهور سلسلۀ ماد، ایرانیان باستان با ساکنان بین­ النهرین ارتباط داشتند. با الحاق بابل نو توسط امپراتوری هخامنشیان، بخشی از میراث فرهنگی باستانی دو رودخانه (بین النهرین) در فرهنگ ایرانی ادغام شد. ایران در دورۀ هخامنشیان تماس­ های مکرری با دولت-شهرهای یونان باستان داشت و دو یا سه قرن از دوران هلنیستی را پس از جنگ صلیبی اسکندر تجربه کرد. در طول دوره ­های امپراتوری اشکانی و ساسانی، ایران در زمان جنگ مداوم و تعامل مکرر با روم و امپراتوری روم شرقی بود. در عین حال، از زمان فرستادۀ ژانگ چیان (Zhang qian) به کشور اشکانی، سوابق مکرر مبادلات ایران با چین در مواد تاریخی وجود دارد. تمدن ایران و هند، به­ ویژه در دورۀ ساسانی، منشأ مشترکی دارند. در اواسط قرن ششم میلادی، خانات ترک به وجود آمدند و ایرانیان با این گروه ­ها برخورد کردند. با سقوط امپراتوری ساسانی در اواسط قرن هفتم میلادی، فرهنگ ایرانی عمیقاً با فرهنگ عربی-اسلامی درآمیخت. البته ایرانیان باستان درک مبهمی از تاریخ ایران پیش از امپراتوری ساسانی داشتند و چهار حماسۀ انتخاب شده در این مقاله، همه بر اساس چارچوب تاریخی روایت «چهار سلسلۀ بزرگ» موجود در کتاب شاهنامه است، یعنی از زمان آغاز تمدن ایران، سلسله ­های پیشدادیان، کیانیان، اشکانیان و ساسانیان را تجربه کرده است. دو سلسلۀ اول، افسانه ای هستند و دو سلسله دوم، تاریخی؛ اما این واقعیت را تحت تأثیر قرار نمی ­دهد که تعداد زیادی از رویدادهای تاریخی تعاملات ایران با کشورهای همسایه، در حماسه­ های ایرانی منعکس شده است. در این بخش، محتویات شش منطقۀ فرهنگی بزرگ در سراسر ایران که در چهار حماسه نمایش داده شده است، در جهت عقربه‌­های ساعت، با شروع از بین النهرین نشان داده می­شود.

     الف. فرهنگ بین ­النهرین باستان

     در قرون وسطی، درک روشنی از تاریخ باستان غرب آسیا وجود نداشت، اما آثار فرهنگ باستانی بین­ النهرین را می­توان در حماسه­ های ایرانی که در حافظۀ جمعی ایرانیان باقی مانده است، ردیابی کرد. حماسه ­های زبان فارسی شامل بسیاری از رویدادهای مهم مانند تغییر پادشاهی و تولد قهرمانان است و تفسیر خواب به عنوان نشانه ­ای از الهام الهی، اغلب در آن­ها دیده می­شود. در کوش­نامه، داستان سرنگونی حکومت آدمخوار بزرگ ضحاک توسط فریدون در دورۀ پیشدادیان روایت شده است. در این داستان، پیش از تولد فریدون، پدرش آبتین، خانوادۀ سلطنتی ایران را تبعید کرد. آبتین چهار بار خواب دید و طبق دستورعمل تفسیر خواب عمل کرد و پسرش در نهایت به بازگرداندن پادشاهی ایران دست یافت. این بخش شبیه به مطلبی است که در کارنامۀ اردشیر بابکان در اواخر تواریخ ساسانی ثبت شده است، که در آن بابک، پدربزرگ مادری اردشیر اول، بنیان­گذار سلسلۀ ساسانی، سه خواب در مورد پدر اردشیر، ساسان دید، که پیش ­بینی می­ کرد فرزندان او، پادشاهان بزرگی خواهند شد و دین زرتشتی را احیا خواهند کرد. پدیدۀ فرهنگی پیش­بینی سرنوشت ناشناخته بر اساس آنچه در یک خواب دیده می­شود، عمدتاً در گروه ­های قومی باستانی سابقه دارد، اما شایان ذکر است که تأثیر فرهنگ باستانی بین­ النهرین را می­توان از محتوای اولین خواب و تفسیر آن توسط آبتین دریافت. در این خواب، یکی از پسران آبتین به او یک درخت مرده داد که او در کوه ­ها کاشت و درخت بلند و باشکوهی شد که بر تمام جهان سایه انداخت. به گفتۀ مرد خردمندی، تعبیر این خواب چنین بود که او پسر دیگری خواهد داشت که ضحاک را شکست می­دهد و بر جهان حکومت می­کند. این خواب هنوز در زمینۀ ایران­شناسی مورد بررسی قرار نگرفته است؛ اما اگر از نتایج تحقیقات آشوری استفاده کنیم، می­توان استنباط کرد که این طرح نشان دهندۀ معنای دوگانۀ «درخت زندگی» در سنت فرهنگی بین ­النهرین است. با توجه به تحقیقات علمی در مورد برخی از کتیبه ­های اکدی، کوهی که بر روی آن به تصویر کشیده شده، نماد دوزخ و درخت، نماد جدایی زندگی و مرگ است. چوب مردۀ کاشته شده توسط آبتین در کوه، به یک درخت بزرگ تبدیل می­ شود که به‌روشنی، معنای غلبه بر مرگ و رستاخیز را نشان می­دهد و به احیای قریب الوقوع خانوادۀ سلطنتی ایران اشاره دارد. علاوه بر این، در نقش برجستۀ آشوری، خدایان، پادشاهان و درخت زندگی، اغلب در یک‌جا به تصویر کشیده می­شوند. در این تصویر، درخت نماد نظم مقدس جهانی است که توسط پادشاهان آشوری حفظ می­شود و همچنین مشروعیت موقعیت پادشاه آشوری را به عنوان حاکم مطلق امپراتوری با به تصویر کشیدن به عنوان یک «مرد کامل» از طریق طرح معکوس فراهم می­ کند. مفسر خواب در مورد پادشاهی کوش می­ گوید که وارث آبتین پادشاه جهان خواهد شد، که در راستای همین معنی است. در قرون وسطی، زمانی که بسیاری از متون ایرانی باستان نابود شدند و متون خط میخی هنوز رمزگشایی نشده بودند، حماسه­ های ایرانی، قطعه ای از فرهنگ بین ­النهرین را ارائه کردند که با بازگویی حافظۀ جمعی ایرانیان باستان در آن ادغام شده بود.

     ب. فرهنگ یونانی - رومی باستان

     اسکندرنامه به طور گسترده ­ای در غرب و آسیای مرکزی پخش شد. ورود مستقیم اسکندر به هند و چین در طول جنگ صلیبی را می­توان در متون تاریخی اولیۀ فارسی-عربی مانند تاریخ طبری: تاریخ الرّسل و الملوک و مُروجُ الذّهب و معادنُ الجَوهر و بعداً در حماسه­های ایرانی یافت. در شاهنامه، بیش از 2400 بیت دربارۀ داستان اسکندر وجود دارد که منبع غیرمستقیم آن احتمالا افسانۀ اسکندر به زبان یونانی یا زبان لاتینی باستان است. اسکندرنامه به دو بخش یعنی شرفنامه و اقبال نامه تقسیم شده است. در مجموع در بیش از 10،000 بیت، حماسۀ طولانی اختصاص داده شده به افسانۀ اسکندر است. بر اساس گزارش خود نظامی، او علاوه بر متون تاریخ­های جدید (اشاره به آثار تاریخی مسلمانان)، از متون زرتشتی، یهودی، مسیحی و پهلوی پیشین نیز انتخاب و استفاده کرده است.

     شاهنامه و شرفنامه، هر دو داستان فتح اسکندر، پادشاه روم از کل جهان شناخته شدۀ باستان، از جمله شمال آفریقا، ایران، هند و چین را روایت می­کنند؛ اما روایت ­های این دو، به طور قابل توجهی متفاوت است. در اینجا تنها نمونه ­ای از زندگی اسکندر ذکر می ­شود. بر اساس روایت شاهنامه، پدر اسکندر داراب، حاکم سلسلۀ کایان، و مادر او دختر فیلیپ (فیلقوس)، پادشاه روم بودند و او خود برادر ناتنی دارای دارایان، پادشاه ایران بود. یعنی در روایت فردوسی، جنگ صلیبی اسکندر، در واقع نزاع بین برادران سلطنتی ایران بود. اما نظامی به اسکندر به عنوان پسر فیلیپ پادشاه روم اشاره می­کند و از ماهیت فتح بیگانۀ داستان، اجتناب نمی­کند. او همچنین در بخش آغازین کتاب شرفنامه نوشته است که این اثر توسط همه گروه ­های قومی بیشتر از سایر داستان­های اسکندر پذیرفته خواهد شد و او آن بخش از داستان­هایی را که توسط پیشینیان وی در قالب شعر درنیامده است، می­گوید. این نشان می­دهد که نظامی عمداً روایتی منصفانه ­تر از روایت «ایرانی محور» فردوسی ساخته است و برخی از متون باستانی یونانی-رومی که از طریق ترجمه وارد ایران و منطقۀ عرب شده اند، باید در محدودۀ مطالب خلاقانۀ او باشند.

     همچنین روایت ­های مستقیمی از معرفی نوشته­ های یونانی-رومی باستان به ایران در حماسه ­های فارسی وجود دارد. با توجه به داستان مقدماتی در ابتدای کتاب کوش­نامه، یک پادشاه ایرانی به دانش احترام می ­گزارد و کتاب­ها را دوست دارد و پادشاه روم نه جلد کتاب برای او فرستاده است. در بین آن­ها، دو اثر پزشکی وجود دارد: یکی الفصول بقراط است، و دیگری در نسخۀ خطی قابل خواندن نیست و مصحح حدس می­زند که باید السّتة عشر جالینوس باشد. علاوه بر این، نوشته ­های بلیناس حکیم بزرگ، و همچنین چندین داستان از حاکمان یونان و روم باستان، از جمله داستان امپراتور روم دقیانوس، که مسیحیان را آزار و اذیت کرد، داستان پیلاتوس، فرماندار یهودیه در امپراتوری روم، که به دستورش عیسی را به صلیب آویختند، و داستان حضور اسکندر در شرق و غیره است.

     می­توان استنباط کرد که محتوای حماسه ­های فارسی در مورد فرهنگ یونان و روم باستان، از یک طرف از متون قبلی ایرانی مشتق شده و از سوی دیگر ارتباط نزدیکی با جنبش ترجمۀ بغداد دارد. در طول این جنبش، آثار فلسفی بزرگانی مانند ارسطو و افلاطون، و همچنین تعداد زیادی از آثار پزشکی یونان باستان، عمدتاً از بقراط و جالینوس، به عربی ترجمه شد و به این ترتیب، در دسترس محققان عرب و ایرانی قرار گرفت.

     پ. عناصر گروه­های قومی ترک زبان باستان

     چهار حماسۀ مطرح شده در این مقاله، از اواخر دورۀ سامانی تا فروپاشی سلسلۀ سلجوقیان سروده شده و همزمان با دوره­ای است که مردم ترک زبان وارد حکومت ایران شدند؛ بنابراین در این چهار اثر، به استثنای ابودلَف حاکم منطقه ارّان که گرشاسپنامه به او تقدیم شد و از گروه قومی عرب­هایی بود که به ایران مهاجرت کرده بودند، سه اثر دیگر به حاکمان مردم ترک زبان اختصاص داده شده است. سرودن شاهنامه در اواخر دورۀ سامانیان آغاز شد و زمانی که فردوسی کار را بیش از سی سال بعد به پایان رساند، سلسلۀ غزنویان، که توسط مردم ترک زبان تأسیس شده بود، جایگزین سامانیان شد. بنابراین شاهنامه به سلطان محمود غزنوی تقدیم شد. کوش‌نامه شامل یک شعر در مدح سلطان محمد سلجوقی است. نظامی شرفنامه را به نصرت الدین بن محمد، حاکم سلسلۀ اتابکان آذربایجان اختصاص داد. خانوادۀ این حاکم، از قبایل ترک زبان و در اصل، خدمتکار سلجوقیان بودند که با زوال سلجوقیان، یک رژیم جدایی­طلب تأسیس کردند. بسیاری از ستایش شدگان در کتاب اقبال نامه، شاهزادگان محلی از خاندان سلجوقی هستند.

     در نیمۀ دوم قرن هفتم میلادی، جوامع ترک­زبان، موجی از مهاجرت به سمت غرب و تبادلات فرهنگی گسترده و ادغام با ایرانیان را آغاز کردند. بنابراین، برخی از واژگان و اصطلاحات ترکی در مورد تعامل ایرانیان با گروه ­های قومی ترک زبان نیز در حماسه ­های فارسی یافت می­شود. با این حال، در آن زمان، ایرانیان درک دقیقی از گروه ­های قومی شرقی خود نداشتند و حماسه­ های ایرانی با بسیاری از عناصر فولکلور ترکیب شده بودند و مفاهیم ترکی و چینی اغلب با هم اشتباه گرفته          می ­شدند. در حماسه­ های ایرانی، قلمرو وسیع شرق ایران اغلب به طور کلی به عنوان «چین»، اصطلاح ایرانی برای چین، و «ترکان» اغلب به عنوان ساکنان چین توصیف می­شوند. خان در اصل، عنوان رهبر گروه ­های قومی ترک­زبان بود و از اصطلاح «خان چینی» نیز معمولاً در حماسه ­ها استفاده می­شود. در شاهنامه، داستان  حماسی انوشیروان آمده است که برای شکست دادن تاتار، با خان چینی متحد می­شود و با دختر او ازدواج می­کند. این همان رویداد تاریخی ازدواج خسرو اول با دختر خان ترک غربی و شکست دادن تاتار ذکر شده در کتاب­های تاریخ طبری و تاریخ بلعمی و دیگر کتاب­های تاریخی است. بنابراین، حماسۀ فارسی نه تنها شامل تعداد زیادی از داستان­های محلی در مورد «ترکان»، بلکه دارای برخی از روایت­ های تاریخی دربارۀ تعامل واقعی بین ایرانیان و گروه­های ترک زبان در دوران پیش از اسلام است.

     ت. عناصر فرهنگ باستانی چین

     بخش شمال شرقی رودخانۀ جیحون که شامل گروه ­های عشایری ایرانی زبان مانند سکایی است، در ادبیات ایران، «توران» نامیده می­شود و ایرانی­ ها نیز در اوایل می­ دانستند که قدرت بزرگ دیگری در شرق به نام چین وجود دارد. بنابراین در اسطوره­ ها و افسانه ­های شاهنامه، از عبارت «توران و چین» برای اشاره به منطقۀ وسیع شرق ایران استفاده می­شود؛ اما توصیف خاصی از چین وجود ندارد. از آنجا که گروه ­های ترک ­زبان، بخش شمال شرقی رودخانۀ جیحون را برای مدتی طولانی پس از اواسط قرن ششم میلادی اشغال کردند و با ایرانی­ها در تماس بودند، نام­ های چین و ترکی، اغلب در افسانه­ های پهلوانی و افسانه­ های تاریخی شاهنامه و همچنین در بسیاری از حماسه ­های دیگر اشتباه گرفته می­شوند. حماسه­ های ایرانی، اغلب حاوی تحسین راویان از مصنوعات چینی، مانند بتخانۀ چینی، تحفه­ های ظریف چینی، ابریشم چینی، دیبای چینی، کاغذ چینی و غیره است. این نوع روایات، احتمالاً بر اساس سفر شخصی نویسندگان یا شاعران به چین نیست، بلکه به احتمال زیاد، به دلیل تجارت نزدیک بین ایران باستان و چین برای مدت طولانی است و محصولات بازرگانان چینی که به ایران سرازیر شده اند، برخی از عناصر فرهنگی چینی را در حافظۀ جمعی ایرانیان قرار داده اند، که این تصویر فانتزی کلیشه ای چینی را در روایت حماسی تولید کرده است.

     علاوه بر این، پادشاهان دشت مرکزی چین به عنوان «پسر آسمان» شناخته می­شوند و اسناد تاریخی و جغرافیایی فارسی-عربی و حماسه­ های فارسی، اغلب به پادشاه چین به عنوان «پسر خدایان آسمانی» اشاره می­کنند. «فغفور» اقتباس عربی از کلمۀ فارسی بغپور است که «بغ» به معنی خدای آسمان و «پور» به معنی پسر یا وارث است که با هم به معنی «پسر آسمان» و در فارسی به طور غیرمستقیم، تحت تأثیر اطلاعات چینی است. بر این اساس، «فغفور چینی» در حماسۀ فارسی، چه از متون تاریخی فارسی-عربی قرض گرفته شده و چه از سنت­های شفاهی و کتبی ایرانی باستانی ­تر، همه نشان می­دهد که راوی، اطلاعات خاصی را از دیگری گرفته و آن را به زبان خود ترجمه کرده ­است. از این اصطلاح به طور گسترده ­ای در حماسه­ های فارسی استفاده می­شود و نشانه ­ای از تبادلات فرهنگی بین ایران و چین است.

     ث. فرهنگ هند باستان

     هند و ایران منابع تمدن مشترکی دارند و هندی­ها و ایرانیان اولیه، روابط نزدیکی از نظر ایدئولوژی، باورها، آیین­ها، ساختار اجتماعی و زبان داشتند. پس از توسعۀ مستقل شبه­ قارۀ هند و فلات ایران، تبادلات این دو کشور هنوز هم برقرار است. حماسه­ های ایرانی، اغلب با تبادلات فرهنگی بین دو طرف سروکار دارند.

     بر اساس روایت شاهنامه، زمانی که انوشیروان در رأس قدرت بود، پادشاه هند می ­خواست از شطرنج برای آزمایش اینکه آیا پادشاهان و وزرای ایران عاقل و باهوش بودند، استفاده کند. اما وزرای بزرگ انوشیروان، استعداد و هوش زیادی نشان دادند، به طوری که طرف هندی جرأت نکرد به خاک ایران طمع کند. معرفی شطرنج از هند به ایران، اولین بار در متن پهلوی شطرنج‌نامه ذکر شده و داستان شاهنامه با محتوای آن سازگار است. کتاب شطرنج‌نامه یک روایت بسیار افسانه ­ای در مورد اختراع و گسترش شطرنج است که ممکن است در اواخر دورۀ ساسانی، بر اساس سنت شفاهی نوشته شده باشد و بعداً از طریق ترجمه ­های عربی متون خاص، وارد متون فارسی مانند شاهنامه شده باشد.

     بر اساس شاهنامه، برزویه، طبیب نامدار ایرانی، از انوشیروان خواست تا برای یافتن داروی بی­مرگی به هند برود و اگرچه جستجوی پزشکی ­اش در هند شکست خورد، اما او اثر فکری و فلسفی کلیله و دمنه را حفظ، آن را به زبان پهلوی ترجمه و به ایران منتقل کرد. در قرن هشتم، ابن مقفع، کلیله و دمنه را از زبان پهلوی به عربی ترجمه کرد و بعدها تأثیر مهمی در پیدایش کتاب هزار و یک شب داشت.

     در ادبیات ایران از قرن دهم به بعد، ضحاک ستمگر، اغلب به عنوان شخصیتی با دو مار بر روی شانه ­هایش تصویر شده است، به­ ویژه در شاهنامه. اما کوش­نامه روایت دیگری دارد – یعنی گوشتی اضافی را نشان می­دهد که به شکل نواری بر روی شانه­ های ضحاک درآمده و شبیه مار است. بر اساس روایت این کتاب، ضحاک بدین دلیل، درد غیرقابل تحملی داشت و طبیبان کاخ نمی ­توانستند آن را درمان کنند. بعدها یک پزشک هندی آمد و گفت که قادر به درمان این بیماری است. پزشکان سلطنتی به توانایی او حسادت کردند و وی را کتک زدند. هنگامی که پزشک هندی، ضحاک را دید، از مردم محلی انتقام گرفت و یک نسخۀ شرورانه نوشت - هر روز باید مغز دو مرد را بیاورند و با آن پمادی بسازند و آن را بر شانۀ زخمی ضحاک بمالند. شاهنامه همچنین نشان می­دهد که پزشک هندی، یکی از چهار گنجینۀ ارائه شده توسط پادشاه هند به اسکندر است. اگرچه این بخش­ها متعلق به افسانه­ ها هستند، اما در حافظۀ جمعی ایرانیان باستان، هند مکانی با تاریخ طولانی تمدن است و بسیاری از گنجینه ­های نادر و افراد با استعداد وجود دارند، که طرح تبادل پزشکی و فرهنگی بین دو مکان را در روایت حماسه ایرانی نشان می­دهند.

     د. فرهنگ عربی-اسلامی

     در زمان ظهور حماسه ­سرایی فارسی، ایران دو یا سه قرن اسلامی شدن را تجربه کرده بود و شاعران نامدار حماسه ­پرداز همه مسلمان بودند، به جز دقیقی، که به آیین زرتشتی اعتقاد داشت، و طبیعی بود که اشعار آن­ها تحت تأثیر فرهنگ عربی-اسلامی باشد.

     پیش از اینکه حماسۀ فارسی وارد روایت اصلی شود، مرسوم است که مقدمه­ای شامل "ستایش خدا"، "ستایش پیامبر اسلام"، "منشأ افرینش شعر" و "ستایش پادشاه جهان" داشته باشد. علاوه بر این، بسیاری از حماسه­ های فارسی از شاهنامه به بعد، دارای ویژگی روایت ­های پراکنده هستند، یعنی استدلال ­های مبتنی بر طرح برخی از شاعران در روایت حماسی قرار می­ گیرند تا به عنوان تشویق و آموزش به مخاطبان یا خواننده خدمت کنند. برای حمایت از استدلال، شاعران گاهی اشارات و ضرب ­المثل­هایی از متون سنتی اسلامی مانند قرآن و حدیث را در بیت ­های استدلالی، نقل یا تفسیر می­ کنند. این پدیده در سراسر حماسه ­های فارسی پراکنده است و در اینجا تکرار نخواهد شد.

     بر اساس شش نمونۀ فوق از تبادلات فرهنگی بین ایران و کشورهای همسایه در حماسه­ های فارسی، می­توان دریافت که روایت­ های مربوط شامل کل جهان باستان است و چنین افق دید گستردۀ جهانی، به ­ندرت در حماسه­ های مردمان دیگر یافت می­شود. در زیر، علل این پدیده را از دو جنبه تجزیه و تحلیل می­ کنیم: موقعیت جغرافیایی فرهنگ ایرانی در قاره ای که حماسۀ فارسی در آن شکل گرفته و گسترش یافته است، و تأثیر سنت ­های شفاهی و کتبی ایران باستان و اسناد تاریخی و جغرافیایی فارسی-عربی بر حماسۀ فارسی.

دو. کشور مرکزی جهان: موقعیت جغرافیایی مناسب برای ارتباطات بین فرهنگی

     جهان همان­طور که توسط پیشینیان درک می ­شد عمدتاً شامل اوراسیا و شمال آفریقا بود و از این منظر، ایران یک کشور واقعی در وسط جهان است. ایرانیان مدت­هاست که از موقعیت خود آگاه هستند، اگرچه ممکن است در ابتدا انگیزۀ آن، «قومیت­گرایی» باشد. در 1200 سال بین ظهور سلسلۀ هخامنشیان و سقوط امپراتوری ساسانی، رژیم­های ایران، بر قلمرو وسیعی از جهان سیطره داشتند. برای یونانیان باستان، سرزمین آریایی­ها یا ایران بزرگ، در مرز با دولت­های شهری یونان آغاز می­شد و در سرزمین هندوستان به پایان می ­رسید. اگرچه امپراتوری­های بعدی یعنی اشکانی و ساسانی به اندازۀ امپراتوری هخامنشی گسترده نبودند، اما همۀ آن­ها توسط بین­ النهرین، با شبه جزیرۀ عربستان و منطقۀ یونانی-رومی در غرب و چین، هند و واحه­ های آسیای مرکزی و تمدن­های استپی در شرق هم مرز بودند. ایران ساسانی در اواخر دورۀ کلاسیک، به کانالی برای انتقال دانش بین یونان و هند تبدیل شد و جایی که اندیشه ­های قدیمی و جدید با هم ملاقات کردند و میراث همۀ آن­ها وارد تمدن اسلامی شد. ایران با موقعیت جغرافیایی مطلوب خود در مرکز جهان باستان، توانست به ­راحتی با همسایگان خود ارتباط برقرار، و نقش مهمی در تبادلات و انتقال فرهنگی بین قومی ایفا کند.

     حماسه ­های فارسی اغلب با عبارت «هفت کشور» یا «هفت قلمرو» به کل جهان اشاره می کنند. «پادشاه هفت کشور» مترادف با «پادشاه جهان» است که ارائۀ مفهوم جغرافیایی ایران باستان «هفت قلمرو زمین» است. در باورهای ایران باستان، عدد هفت، استعاره ای از بی­ نهایت بود. با توجه به اسطورۀ آفرینش موجود در متون کلاسیکی مانند اوستا و بُندهشن، خدا دارای شش ایزد دستیار است که با آن­ها «ایزدان هفتگانه» را تشکیل می ­داد. آسمان نیز دارای هفت لایه و زمین دارای هفت منطقه بود. هفت سیاره همچنین با یک منطقۀ خاص از زمین مطابقت دارند. به طور خاص، هفت قلمرو زمین برای اولین بار در اوستا ثبت شده است و متون پهلوی مانند تفسیر زند و بندهشن نیز توصیف می­کنند که زمین از هفت منطقه تشکیل شده است. پس از ورود به دوران اسلامی، ایرانیان درک خود را از جغرافیای انسانی جهان در آن زمان ترکیب کردند تا هفت قلمرو زمین را به این صورت توصیف کنند: منطقۀ مرکزی ایران­شهر است و شش منطقۀ اطراف آن به ترتیب حرکت عقربه­ های ساعت مرتب شده اند، یعنی سرزمین هندوان، سرزمین اعراب و حبشی‌ها، مصر و سوریه، سغلاب و روم، ترک­ها و یأجوج، و چین و ماچین. این مفهوم از سنت حماسی ایرانی به ارث برده شده و شش زیربخش که در بالا در مورد طرح تبادل فرهنگی بین ایران و سرزمین ­های اطراف آن، در حماسه نشان داده شده، مربوط به هر یک از شش منطقۀ اطراف ایران در دوران اسلامی است که در هفت قلمرو زمین توصیف شده است.

سه. افق دید جهانی حماسه­ های فارسی:

 میراث سنت­ های شفاهی و نوشتاری ایران باستان

     حماسۀ فارسی، محصول بازگویی ایرانیان از حافظۀ جمعی خود در دوران اسلامی است و منطقه ­ای که در آن تولید و منتشر شده است، هنوز قارۀ فرهنگی سنتی ایران است. فارسی دری از یک شکل محاوره ای از زبان پهلوی سرچشمه گرفته است که در اصل، گویش تیسفون و شهرهای اطراف آن است که بعداً به زبان میانجی امپراتوری ساسانی تبدیل شده است. این زبان، بر اساس زبان اشکانی است و از آن به عنوان زبان منطقۀ پایتخت در دوران اشکانیان استفاده شد. فتح اعراب تا حد زیادی به اتحاد زبان گفتاری فارسی دری از غرب به شرق یاری رساند و زمینه را برای تبدیل شدن به زبان نوشتاری جدید ایرانی فراهم کرد. پس از قرن نهم میلادی، با ظهور سلسله ­های صفاری و سامانی که توسط ایرانیان تأسیس شد، این زبان برای اولین بار، از یک زبان محاوره ای، به یک زبان ادبی در شرق ایران ارتقا یافت. در اواسط قرن یازدهم، سلجوقیان سرزمین ­های سنتی ایران را از آسیای مرکزی تا غرب آسیا متحد کردند. اگرچه این سلسله توسط یک گروه ترک زبان تأسیس شد، اما از لحاظ فرهنگی، بسیار ایرانی بود و در طول سلطنت آن، فارسی به زبان میانجی قلمرو وسیع آن تبدیل شد و فرایند نوشتن حماسۀ فارسی همچنان شکوفا شد. خویشاوندی نزدیک فارسی با زبان میانجی پیش از اسلام ایران، مانند پهلوی، به حماسه ­های ایرانی اجازه داده است تا میراث فرهنگی گستردۀ سنت دیرینۀ ایرانی را به ارث ببرند و روایت­ های غنی را بر اساس حافظۀ جمعی تمدن­های باستانی در سراسر ایران ایجاد کنند.

     با توجه به طبقه ­بندی حماسه­ ها به دو نوع حماسه ­های اسطوره­ای (mythic epic) و حماسه­ های پهلوانی (heroic epic)، حماسه ­های اساطیری آفرینش در ایران عمدتاً در متون مذهبی باستانی مانند اوستا، زند و بندهش مطرح می­شوند، در حالی که حماسه­ های ایرانی، متون پهلوانی هستند که اعمال قهرمانانۀ مردم را توصیف می­کنند. با این حال، ریشه ­های روایت حماسی ایرانی هنوز هم می­ تواند در سنت­ های نوشته شده و شفاهی ایران پیش از اسلام ردیابی شود، زیرا اوستا نه تنها یک متن زرتشتی است، بلکه اولین مجموعۀ افسانه ­های ملی ایران و داستان­های حماسی است. در طول دورۀ ساسانی، مجموعه ای از افسانه ­های عامیانۀ ایرانی و اثار حماسی پهلوی وجود داشت، مانند یادگار زریران، کارنامۀ اردشیر بابکان و داستان رستم و اسفندیار. در طول سلطنت خسرو اول و یزدگرد سوم، دربار ساسانی همچنین محققان را برای تدوین خدای نامک، تاریخ کلی ایران از اجداد افسانه ای تا اواخر سلسلۀ ساسانی سازماندهی کرد. این متون اوستایی و پهلوی که حاکی از تعاملات زیاد ایران با مردم جهان است، بعدها پایه ای برای ایجاد حماسه­ های ایرانی شد.

     حماسه­ های فارسی شامل قهرمانان و امپراتوران ایران و پادشاهان خارجی دو سلسلۀ افسانه ای است که بیشتر آن­ها برگرفته از سنت ادبی اوستاست. نمونه اولیۀ حاکم بیگانه دورۀ پیشدادیان، ضحاک، از حافظه تاریخی ایرانیان در برابر تهاجم نظامی رژیم­ های باستانی سامی مانند آشور و بابل کلدانی مشتق، و بعدها به تصویر بزرگ یک آدمخوار با دو مار بر روی شانه­ هایش در حماسۀ فارسی تبدیل شد. نمونۀ اولیۀ پادشاه توران افراسیاب، که مدت­ ها با پادشاهان کیانی جنگیده بود، همچنین از اوستا آمده است. تولید تصاویر پادشاهان ایران باستان و ارائۀ کارهای آن­ها در سنت حماسی فارسی نیز تحت تأثیر تبادلات فرهنگی بین ایرانیان و مردم خارجی قرار گرفت. یکی از پادشاهانی که پیشگام تمدن بود، جمشید، اولین پادشاه انسانی در اساطیر مشترک هند و ایرانیان، یاما (Yama) در سنت ودایی و متون سانسکریت، با عنوان "Yīma" در اوستا ثبت شده است. نام جانشینان او مانند آبتین و فریدون نیز در اساطیر مشترک هند و ایرانیان یافت می­شود. پس از آنکه گروه ­های قومی ایرانی و هندی، مسیر خود را آغاز کردند، چندین فرد دیگر در هویت اجدادی ایرانیان، قبل از جمشید وجود داشت. نام نیای جمشید، تهماسب و هوشنگ، در اوستا و شاهنامه یافت می­شود و کریستن سن ممکن است از افسانه ­های اجداد سکایی در تاریخ هرودوت و روش زبان­ شناسی تطبیقی تاریخی هند و اروپایی، وارد سنت فرهنگی ایران شده باشد.

     حماسۀ پهلوی یادگار زریران در شعر حماسی ایرانی گشتاسپ نامه نوشتۀ دقیقی یافت می­شود که اشعار آن در شاهنامه نیز گنجانده شده است. خلاصه ای از عناصر مرتبط موجود در این سه اثر، اساساً یکسان است: گشتاسپ ایرانیان را به سوی زرتشتی شدن رهنمون شد و همسایگان سراسر رودخانۀ جیحون، از این امر، به عنوان بهانه ای برای شروع جنگ استفاده کردند و برادر شاه، زریر در دفاع از کشورش درگذشت. تفاوت این است که، با توجه به یادگار زریران، رئیس دشمنان، هیون­ هاست، اما در شاهنامه، پادشاهان چین و توران است. داستان فتح مازندران توسط کیکاوس در اشعار حماسی مانند شاهنامه و کوش­نامه به طور گسترده ای روایت می­شود. بر اساس تحقیقات مربوط، مازندران یک سرزمین در شمال آفریقا در نزدیکی مصر است و نام آن را می­توان به زبان­های پهلوی و اوستایی و کلمۀ اصلی به معنی «شیطان بزرگ» ردیابی کرد. علاوه بر افسانه ­های باستانی، تعداد زیادی از رویدادهای تاریخی مانند کارهای داریوش سوم، اسکندر و امپراتوران ساسانی نیز از طریق شاهنامه پهلوی و ترجمه­ های عربی آن، وارد حماسۀ فارسی شده اند و تاریخ تبادلات مکرر بین ایران و کشورهای همسایۀ آن در دوران تاریخی در آن ارائه شده است.

     به طور خلاصه، سنت ­های شفاهی و نوشتاری ایران باستان، شامل طیف گسترده ای از تبادلات میان فرهنگی است و حماسۀ ایرانی از مجموعه، ترتیب و بازآفرینی روایت­های قبلی سرچشمه گرفته و افق دید جهانی روایت ­های پیشین را به ارث برده است.

چهار. گسترش افق دید جهانی حماسه­ های فارسی:

تأثیر اسناد تاریخی و جغرافیایی فارسی–عربی

     دورۀ زمانی روایت چهار حماسۀ فارسی ذکر شده در این مقاله، پیش از اسلام و حتی دوران تاریخ و افسانه ­های باستانی است، اما تعداد زیادی از نام ­های جغرافیایی وجود دارد که تا دوران اسلامی برای ایرانیان شناخته شده بود، که برخی از آن­ها ممکن است توسط راوی اختراع و بیشتر آن­ها در اسناد تاریخی و جغرافیایی فارسی-عربی مستند شده است.

     در قرن­های اول دوران اسلامی، از زبان عربی به عنوان یک زبان نوشتاری در ایران استفاده می­شد و فارسی به­ شدت تحت تأثیر آن قرار گرفت، که به ادبیات ایرانی اجازه می­داد تا از متون تاریخی فارسی-عربی برای گسترش افق دید جهانی حماسه ­های فارسی زبان استفاده کند. نوشته­ های ابن خرداذبه، احمد ابن ابی یعقوب یعقوبی و ابن علی المسعودی، نمایندگان مکتب عراقی جغرافیای کلاسیک عربی، عمیقاً تحت تأثیر نظریۀ هفت اقلیم یا هفت کشور سرزمین ایران بود و تمام جغرافیای جهان را آنچنان که مسلمانان در آن زمان درک می­کردند توصیف کرده اند. در عین حال، نظریۀ هفت اقلیم، عمیقاً بر اسناد تاریخی و جغرافیایی فارسی-عربی و سنت حماسی فارسی-عربی تأثیر گذاشته و شرایط مناسبی برای دانش جغرافیایی دوران اسلامی موجود در مورد اولی برای ورود به مورد دومی فراهم کرده است.

     بیش از 100 سال پس از اواسط قرن هفتم میلادی، لشکریان عرب تا شرق رودخانۀ سیردریا و شمال هند و تا شبه جزیرۀ ایبری در غرب پیشروی کردند. شهرهای معروفی مانند شهر باستانی فُسطاط در مصر و القیروان در تونس، در طول گسترش امپراتوری عرب به سمت غرب تأسیس شد و بسیاری از این شهرهای شمال آفریقا، همراه با نام جبل الطارق و اندلس، در چندین اثر تاریخی و جغرافیایی فارسی-عربی و همچنین در برخی از حماسه ­های فارسی زبان که بعداً منتشر شد، یافت می­شود.

     از شرق پامیر تا شبه­ جزیرۀ کره نیز خارج از چشم انداز سنتی ایران است؛ اما تعداد زیادی از نام مکان­ها و محصولات از سراسر شرق ایران نیز در حماسه­ های ایرانی ظاهر می­شود که مربوط به تبادلات بین فرهنگی طولانی­ مدت بین گروه­ های قومی باستانی در قرن­های منتهی به شکوفایی سرودن حماسۀ فارسی است. سغدی­ها شرق ایران را از طریق شبکه ­های تجاری زمینی از قرن چهارم تا هشتم میلادی، به شرق و شمال شرقی آسیا متصل می­کردند. پس از قرن هشتم، ایرانیان و اعراب نیز تبادلات مادی و فرهنگی را از خلیج فارس به ساحل شرقی چین و شبه ­جزیرۀ کره از طریق حمل و نقل دریایی گسترش دادند. اطلاعات مربوط به شرق آسیا که توسط گروه ­های قومی مختلف از طریق فعالیت­های تجاری آن­ها به دست آمده، در آثار جغرافیایی فارسی-عربی ثبت و برخی از اطلاعات در مورد چین در روایت حماسه ­های ایرانی گنجانیده شده است؛ همان­طور که با تبعید آبتین و مردمش در شیلا از.   طریق چین و ماچین در کوش­نامه نشان داده شده است.

     قرن دهم و دوازدهم، زمان شکوفایی نوشتن حماسۀ ایرانی و رویدادهای مهم تاریخی مانند ترکی­ سازی منطقۀ ماوراء النهر و دسترسی سلجوقیان به سواحل شرقی مدیترانه و آناتولی بود. مهاجرت مردم ترک زبان به سمت غرب، اطلاعات بیشتری در مورد جهان شرق به ایران وارد کرد و ایرانیان توانستند برخی از اطلاعات جدید خود را در تاریخ و افسانه­ های باستانی ترکیب کنند. نام مکان­ های با نام­های ترکی در حماسه­ های فارسی فراوان است و همۀ آنها را در اینجا بررسی نمی ­کنیم، اما تنها به یک مثال بسنده می­کنیم: دیوان لغات الترک فرهنگنامه ­ای است که توسط محمد کاشغری گردآوری و در سال 1074 در بغداد منتشر شده است. در این لغت‌نامه بیان می­کند که چین و ماچین، دو رژیم مجاور اما نه یکسان در قلمرو چین بودند. کوش‌نامه که بیش از 30 سال بعد از این لغتنامه نوشته شده است، یکی از اولین متون فارسی­ زبان است که آشکارا به چین و ماچین به عنوان دو منطقۀ جداگانه و مجاور اشاره می­کند؛ احتمالاً به این دلیل که راوی حماسه، اطلاعات جدیدی را که از طریق مهاجرت مردم ترک زبان به سمت غرب به دست آمده، پذیرفته است.

     فارسی­ زبانان، مانند سغدی­ها و ایرانیان، از طریق فعالیت­های تجاری طولانی ­مدت و در مقیاس بزرگ، دانش خود را از جهان باستان جمع آوری کردند و گسترش امپراتوری عرب و مهاجرت گروه ­های ترک زبان به سمت غرب، اطلاعات زیادی در مورد جهان برای ایرانیان در دوران اسلامی به ارمغان آورد. حماسه ­های فارسی­ زبان که به دنبال آن بودند، دانش جغرافیایی جدیدی را در افسانه ­های باستانی ایران گنجاندند و روایت­ های خود را به افق دید جهانی برجسته ­تر تبدیل کردند.

پنج. نتیجه­ گیری

     روایت ارتباط میان فرهنگی ایرانیان باستان و همسایگانشان، یکی از شناخته شده ترین و مهم­ترین ویژگی­های سنت حماسی فارسی است. از نظر فضایی، ایران در تقاطع پنج دریا و سه قاره واقع شده است و بخش مرکزی جهان باستان و نقطۀ کلیدی ارتباط بین شرق و غرب است و برای مدت طولانی در مجاورت بین النهرین، یونان و روم باستان، استپ ­های عشایری آسیای مرکزی، چین، هند و شبه ­جزیره عربستان بوده است که پیش نیاز مهمی برای تبادلات نزدیک بین فرهنگی با کشورهای همسایه است. از نظر زمانی، فرهنگ ایرانی بسیاری از ادغام­های فرهنگی عمدۀ ناشی از تهاجم کشورهای خارجی مانند درگیری و ادغام تمدن باستانی دو رودخانه، جنگ صلیبی اسکندر به سمت شرق از مقدونیه، گسترش فرهنگ عربی و اسلامی و مهاجرت گروه­های قومی ترک­زبان به سمت غرب را تجربه کرده است. سنت حماسی ایرانی، افق دید جهانی سنت­های شفاهی و نوشتاری اوستا و پهلوی را به ارث می­برد و روایت­ های زیادی در مورد تعامل ایرانیان با تمدن­های مختلف باستانی در دوران پیش از اسلام دارد. جذب دانش جدید ارائه شده توسط آثار تاریخی به زبان­های فارسی-عربی، افق دید جهانی آن را گسترش داد.

     از لحاظ زمینۀ تاریخی بزرگتر، سنت حماسی ایرانی خود محصول تبادل میان فرهنگی و نمونه ای از یادگیری متقابل در میان تمدن­ هاست. با کمک مفهوم جغرافیایی هفت اقلیم، این سنت، ادبیات تاریخی را با افسانه ­های ماجراجویی ادیسه ترکیب می ­کند تا یک روایت ارتباطی غنی بین فرهنگی ایجاد کند، مفهوم ایران و ایرانیان را در مرکز جهان با شکل دادن به دیگری تقویت، و به بازسازی هویت ملی ایران در دوران اسلامی کمک کند. درک این موضوع برای ما بسیار مهم است که هویت فرهنگی ملی دو هسته ای ایرانی-اسلامیِ ایران امروز و همچنین ذهنیت و نحوۀ برخورد با جهان در ایران را درک کنیم.

نویسنده: لئو یینگ جون (Liu ying jun)، دانشیار مرکز ادبیات شرقی دانشگاه پکن، استاد گروه مطالعات غرب آسیا، دانشکدۀ مطالعات زبان خارجی دانشگاه پکن.

منبع : مجلۀ مطالعات قومی شمال غربی، شماره 3، 2023.

کد خبر 19714

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
1 + 2 =